طراحی وب سایت عشق علیه السلام - کوهپایه
سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دو کار با هم چه ناهمگون است و ناسازوار ، کارى که لذتش رود و گناهش ماند ، و کارى که رنجش برود و پاداشش ماند . [نهج البلاغه]

عشق علیه السلام

ارسال‌کننده : محمد رضا آتشین صدف در : 87/3/2 8:41 صبح



جواد عزیزم سلام. مدت‌ها بود که دوست داشتم این حرف‌ها را از زبان کسی بشنوم اما...

گفتی: "در روزگار ما معنای عشق تغییر کرده و به جای سکه‌‌ی طلای عشق، سکه‌ها‌ی چند تومانی ساخته از آلیاژ مس در میان ما رایج شده." حق با توست. توی این دور و زمونه، ما خیلی از چیزها رو عوضی ‌گرفتیم. بیشتر چیزهای ما اصل نیست. بدل است. یکیش هم عشق!

گاهی به حال پدران و اجدادمان غبطه می‌خورم. چون آنها عشق و تفسیر آن را، دست‌کم از زبان سعدی و حافظ و مولانا می‌شنیدند و ما از زبان کارگردانان و داستان‌نویسان غالبا معلوم ‌الحال (شاید بهتر است بگوییم مشکوک‌الحال).

نکته‌ای را هم که درباره‌ی رابطه‌ی عشق و زیبایی گفتی خیلی برایم جالب بود. این که "باور رایج زمانه این است که معشوق حتما باید خوش بر و رو باشد، و عشق ورزیدن به معشوق کم‌بهره از جاذبه‌های جسمانی و پربهره از زیبایی‌های درونی، برایمان قابل هضم نیست".

وقتی داشتم این را  می‌خواندم یاد یکی از جمله‌های جلال در یکی از نامه‌‌هایش به همسرش افتادم که این تصور از عشق و معشوق را نقد می‌کند. دقیق یادم نبود. رفتم پیدا کردم.ایناهاش؛

"... معمولا شاید به این واقعیت کمتر بتوان برخورد کرد که معشوق کسی الهه‌ی جمال نباشد... به هر صورت (معمولا این طور است) که معشوق آدم باید از ماه و خورشید افتاده باشد. آدم‌های معمولی این طور قضاوت می‌کنند..." (از نامه‌ی جلال به همسرش 19 اسفند 1331)

جواد عزیزم. راستی داستان سیستان امیرخانی را تمام کردم. هر وقت فرمودی برایت می‌فرستم. به خانواده سلام برسان. قربانت. تا بعد.





کلمات کلیدی :